مطرح کردن چند سوال صریح از وزیر میراث فرهنگی کشور
به گزارش باد صبا، ایسنا/ براساس آخرین خبر و گزارش های منتشر شده، مطرح کردن چند سوال صریح از وزیر میراث فرهنگی کشور صورت پذیرفت.
سیامک سرلک، باستان شناس و معاون پیشین پژوهشکده باستان شناسی به موشکافی بخش هایی از سخنرانی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در آخرین نشستی که با مدیران استان ها داشته، پرداخت و با طرح چند پرسش قابل تأمل و صریح، به جریان یکدست سازی فکری و مدیریت اجرایی که در دولت سیزدهم ایجاد شده، اشاره نمود و این نکته را متذکر شد که در چنین شرایطی دیگر نمیتوان دلایل بعضی ناکارآمدی های ناشی از سوء مدیریت های احتمالی را به عوامل خارجی نسبت داد.
این باستان شناس پیرامون مطرح کردن چند سوال صریح از وزیر میراث فرهنگی کشور نوشت: چندی پیش، خلاصه ای از سخنان اخیر آقای ضرغامی، وزیر محترم میراث فرهنگی در قالب 16 فراز، به شکل تفکیک شده، منتشر شد. بی تردید سخنان مهمی از سوی ایشان عنوان شده و به نظر می رسد مخاطبان ایشان در یک طیف گسترده اعم از مدیران و مسئولان وزارتخانه (صفی و ستادی) تا دیگر نهادها و ارگان های دولتی و بعلاوه قشر کارشناسان و فعالان و دوستداران حوزه میراث فرهنگی را در بر می گیرد.
پیش از واکاوی بعضی از فرازهای سخنان ایشان در ارتباط با معضلات حوزه میراث فرهنگی، منصفانه باید بیان کرد که مسائل عدیده و پیچیده ای که تشکیلات میراث فرهنگی با آن دست به گریبان است، ریشه در دهه های گذشته دارد و بخش مهمی از آن، خود به منزله میراثی است که به آقای ضرغامی و تیم مدیریتی ایشان رسیده است.
اما این واقعیت، منافی مسئولیت های سنگین و حساس و مسلما عملکرد مدیریتی تیم مورد اعتماد ایشان نیست، بویژه آنکه دولت سیزدهم با شعار برطرف تمام موانع و مسائل، سکان مدیریت اجرایی کشور را دست گرفت و با اتخاذ راهبردی کاملا آشکار و هدفمند، با گزینش مهره های همسو، ترکیب مدیریتی یکدست برای ایجاد یک جریان کاملا همفکر و همراه ایجاد کرد و اتفاقا اتخاذ چنین راهبردی، مسئولیت مدیران دولت سیزدهم را دوچندان نموده است؛ چرا که اکنون دیگر توجیهاتی با عنوان کارشکنی، عدم همکاری، عدم حمایت، نبود همسویی و همفکری در بخش های مختلف دولت و... احیانا برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت خطیر فرهنگی، پذیرفته نیست.
اما به نظر می رسد اصولا رویکرد یکدست سازی مدیریت اجرایی کشور با اتخاذ راهبرد محدود کردن آن، صرفا به یک جریان فکری همسو، آنچنان که انتظار می رفت به نتایج دلخواه نرسید؛ چرا که اتکای صرف به تصدی گری جناحی به منزله حذف افراد، تفکرات و اندیشه ها و راهبردهایی است که به هر دلیلی، در خارج از حلقه جناح حاکم قرار دارند. به تعبیر دیگر راهبرد متکی بر تصدی کلیه امور به وسیله یک جناح، احتمالا زمانی می تواند موجب رشد و پیشرفت گردد که جناح حاکم، از تمامی ظرفیت های تخصصی لازم در کلیه بخش های اجرایی کشور برخوردار باشد و به تعبیر دیگر، کاملا بی احتیاج به خارج از حلقه خودی ها باشد و اجزای آن، واقعا از شایسته ترین و متخصص ترین افراد تشکیل شده باشد.
با توجه به مصادیق متعدد، یکی از بارزترین نقاط ضعف چنین رویکردی، کوچک شدن تدریجی حلقه مدیران خودی و کاسته شدن از تعداد خودی ها است. فرایند تاریخی چنین تفکرات و اندیشه هایی غالبا چیزی جز بن بست و انسداد نخواهد بود. با این وصف، مدیریت اجرایی کشور، از جمله مدیریت حوزه میراث فرهنگی و در رأس آن، آقای ضرغامی در یک برهه حساس قرار دارند که یا باید با اتکا به ظرفیت و پتانسیل علمی، اجرایی و تخصصی تیم مورد اعتمادشان، رافع معضلات و مسائل اصلی و عموما ریشه دار حوزه میراث فرهنگی باشند یا به بن بست و انسداد برسند و گویا با توجه به شواهد موجود به نظر می رسد هیچ راه سومی را نیز نمیتوان متصور شد یا حداقل نشانه های آن فعلا دیده نمی گردد.
اکنون و در شرایط فعلی، چنین به نظر می رسد که تمام بخش های دولت، همسو و همفکر و همراه اند و آقای ضرغامی می تواند با طیب خاطر و با تکیه بر تخصص و تجارب علمی و اجرایی تیم منتخب و مورد اعتمادشان و با پشتیبانی تمام نهادها و ارگان ها و اجزای متشکله دولت، برنامه های خود را اجرا نمایند. بی تردید آقای ضرغامی در طول چند دهه مدیریت، از آن درجه از تجربه و شم مدیریتی برخوردار هستند که می دانند حداقل بخش مهمی از مخاطبان ایشان، جامعه تخصصی، علمی و دانشگاهی و دوستداران میراث فرهنگی است و این بخش از جامعه نخواهد پذیرفت که دلایل بعضی ناکارآمدی های ناشی از سوء مدیریت های احتمالی را به عوامل خارجی نسبت داد.
سرلک در ادامه این یادداشت، بخش هایی از سخرانی ضرغامی را به این توضیح یادآوری کرد: ... هر گونه حفاری به منظور استخراج اشیا و دفینه های تاریخی بدون مجوز و نظارت وزارت میراث فرهنگی ممنوع و خلاف قانون است و هیچ استثنائی هم بین نهادهای دولتی و حاکمیتی وجود ندارد. این موضوع را به همکارانم در نشست افق تحول تفهیم کردم...
این باستان شناس در راستای این اظهارات وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نوشتار خود را ادامه داد: بی تردید آقای ضرغامی در اینجا به یکی از مهمترین وظایف و مسئولیت های قانونی و حاکمیتی وزارت میراث فرهنگی یعنی مجوز کاوش اشاره و به دخالت غیرقانونی بعضی ارگان ها و نهادهای دولتی در زمینه وظایف حاکمیتی این وزارتخانه تاکید نموده اند.
منصفانه باید گفت این معضل، پیش از تصدی وزارت میراث به وسیله آقای ضرغامی به کررات مشاهده شده است و بعضی ارگان ها بدون اطلاع میراث فرهنگی، به شکل غیرقانونی، بدون نظارت و صدور مجوزهای لازم و به وسیله افراد غیرمرتبط و غیرمتخصص در زمینه باستان شناسی، با هدف کشف دفینه در نقاط مختلف کشور به حفاری (غالبا با ادوات سنگین مثل بیل مکانیکی و لودر و...) اقدام نموده اند. امید است وزیر میراث فرهنگی با توجه به وجود بستر مناسب همکاری بین بخش های مختلف دولت، نسبت به جلوگیری و قانونمند و ضابطه مند کردن این اقدامات براساس قوانین و ضوابط میراث فرهنگی اقدام اساسی و ماندگاری را انجام دهند.
اما بخش دوم سخنان وزیر در همین فراز بسیار قابل تأمل است، آنجا که به تفهیم موضوع به همکاران تاکید کردند. این سوال مطرح است منظور آقای ضرغامی از تفهیم موضوع به همکاران چیست؟ برداشت نگارنده (و احتمالا مخاطبان ایشان) از بکارگیری واژه همکاران به وسیله ایشان، مدیران و مسئولان ستادی و مدیران استانی تشکیلات میراث فرهنگی است.
اگر برداشت نگارنده درست باشد (و واژگان بکار رفته در این عبارت نیز مفهوم ثانوی را تداعی نمی کند) آیا به آن مفهوم نیست که همکاران ایشان (همان مسئولان و مدیران میراث فرهنگی) حتی نسبت به مهمترین قوانین و مصوبات و مسئولیت های ذاتی و حاکمیتی میراث فرهنگی یعنی قوانین و ضوابط کاوش های باستان شناسی، فاقد آگاهی اند و نسبت به حوزه مسئولیتی خود فاقد تخصص لازم اند تا جایی که آقای وزیر مجبور است یک چنین مسئولیت ها و ضوابط و قوانین حاکمیتی را به ایشان تفهیم کند!؟ مدیران و مسئولانی که غالبا بدون برخورداری از تخصص در حوزه میراث فرهنگی و صرفا براساس همان رویکرد گزینش افراد خودی، همسو و همفکر مسئولیت مدیریت یک حوزه کاملا تخصصی را تصدی نموده اند؟
با این وصف و به نظر خواننده این سطور، چه فرجامی را میتوان برای تشکیلات میراث فرهنگی متصور شد؟ آیا نبود شایسته سالاری در تصدی مسئولیت های تخصصی و به حاشیه راندن کارشناسان و متخصصان این حوزه، در خوشبینانه ترین شکل آن، حاصلی جز سکون و رکود تشکیلات و بی انگیزه کردن بدنه کارشناسی در پی خواهد داشت؟
سرلک بعلاوه به بخش دیگری از اظهارات ضرغامی که گفته بود مدیران وزارتخانه باید عاشق کارشان باشند، در غیر این صورت بهتر است به امر دیگر بپردازند... اشاره نمود و ادامه داد: بی شک این که مدیر یا مسئولی عاشق کار و وظیفه محوله باشد صفت بسیار پسندیده ای است، اما سوال این است آیا عشق بدون آگاهی و تخصص، کافی است و واقعا راه به جایی خواهد برد؟ آیا حکایت یک چنین عشق بدون آگاهی و اندیشه و برنامه ای می تواند تداعی نماینده همان حکایتی باشد که در فرهنگ عامه ما ایرانیان به دوستی خاله خرسه موسوم و مشهور است؟
در همین فراز آقای ضرغامی فرموده اند چنانچه مدیری عاشق کار خود نیست بهتر است به امور دیگر بپردازد. سوال این است، به کدام امور!؟ آیا بهتر نیست برای یک چنین مدیرانی که نه متخصص اند و نه عاشق، به صراحت، بی تعارف و مستقیما از سوی بالاترین مقام وزارت، از واژه هایی مثل کناره گیری، استعفا و برکناری استفاده گردد تا حداقل در مقام سخن، کورسوی امیدی در بین جامعه تخصصی حوزه میراث فرهنگی روشن گردد؟
برای جمع بندی این بحث لازم می دانم به گفتگوی خودم با یکی از دوستان عزیز که از استادان شناخته شده باستان شناسی و مدرس دانشگاه و از دغدغمندان حوزه میراث فرهنگی است اشاره کنم که با موضوع این نوشتار نیز کاملا مرتبط است. در گفتگوی فی مابین به ایشان گفتم: به نظر من فردی که بدون برخورداری از تخصص و آگاهی لازم سمت مدیریتی یک حوزه کاملا تخصصی را می پذیرد، عموما نمی تواند انسان خوبی باشد. این فرد یا جاه طلب و شیفته پست و مقام و معروفیت است یا در پی اهداف و منافع شخصی است. این که بارها می شنویم: ...فلانی مدیر خوبی نیست، اما انسان خوبی است... مطلقا قابل پذیرش نیست. یک انسان خوب هرگز مسئولیتی را که نسبت به آن فاقد آگاهی و تخصص است، نمی پذیرد، چون می داند تبعات بسیار مخرب آن گریبانگیر جامعه و نسل های آینده خواهد شد.
گفتگوی من با این دوست عزیز تمام شد. ساعتی نگذشته بود که دیدم همین دوست عزیز پیامی ارسال کرد که در آن نوشته بود: ... این سخن شهید چمران را ببین. با آن چیزی است که تو میگویی بی ربط نیست...، حال این که این سخن واقعا به وسیله شهید چمران نقل شده یا منسوب به ایشان است نظری ندارم، اما چه باشد و چه نباشد، از منظر نگارنده، سخن بسیار نغز و پرمعنا و یک واقعیت است. عین این سخن به این توضیح است: می گویند تقوا از تخصص لازم تر است. آن را می پذیرم، اما میگویم آن کسی که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست ...
منبع: همگردی